قبولی در کنکور هنر به روش استاد علی خلیلی فر

به نام خداوند بخشنده مهربان

سلام به تو دوست عزیزم، که با عشق و محبت همراه علی خلیلی فر هستی.

خیلی خوشحالم که یک بار دیگر با شما در ارتباط هستم.

می خواهم درباره یک اتفاق خیلی بزرگ در کشور با شما صحبت کنم

 

کنکور هنر

می خواهم بگویم که آرامش خودتان را حفظ کنید و با همه وجودتان احساس خوب داشته باشید.

به دلیل اینکه در هر مقطعی از زندگی و در هر شکلی از زندگی، ما برای موفقیت اول باید احساس خوب داشته باشیم.

احساس رضایت از خود، احساس ایمان و یقین به خود، عزت نفس از خود،

اعتماد به نفس از خود و خودباوری از خود داشته باشیم و در نهایت است که اشخاص به خود شناسی، خودآگاهی و خدا شناسی می رسند.

 

می خواهم این موضوع را با همه وجودتان بپذیرید که شما برای موفقیت آفریده شده اید.

در هر مقطعی از زندگی شما می توانید به درجه ی تعالی و موفقیت برسید.

کنکور هنر هم دقیقا مثل مسیری که در زندگی پیش رو دارید، باید سپری کنید.

باید خودتان، به خودتان با افکار و تفکراتتان کمک کنید.

می توانید در کنکور هنر هم به موفقیت برسید.

 

 

تا همین جا اگر درس هایتان را خوانده اید کافی است

اگر کمتر از یک هفته دیگر کنکور شما برگزار می شود و برای اینکه بتوانید در این کنکور شرکت کنید

هر چه تا این لحظه خوانده اید کافی است.

باید درس هایتان را مرور کنید و احساس خوب و آرامش داشته باشید و یادتان باشد که کنکور هنر سرنوشت زندگی بی نهایت شما نیست.

 

کنکور یکی از قسمت های زندگی شما است که می توانید از آن تجربه کسب کنید.

اگر قبول شدید که فوق العاده عالی است.

اگر قبول هم نشدید هیچ ایرادی ندارد، برای سال آینده می توانید تلاش کنید.

هیچ کس نمی تواند جلودار شما باشد.

 

همان طور که سالیان سال انسان به پیشرفت می رسد،

شما نیز می توانید در سال های بعد این موفقیت را کسب کنید.

هیچ وقت برای موفقیت، برای درس خواندن و قبول شدن در کنکور دیر نخواهد بود.

 

با چه دیدی وارد مرحله آزمون شوید

یک مثال فوق العاده از خودم می زنم؛

که باید با این تفکرات و با این دید وارد کنکور و مرحله آزمون شوید و خودتان را از همه ی آن حاشیه ها که ذهنتان را درگیر کرده است آزاد و رها کنید.

 

می خواهم حس رهایی داشته باشید، خودتان آزاد کنید و به هیچ چیزی به جز موفقیتتان در لحظه کنکور فکر نکنید.

یعنی لحظه ای که برگه ها را می آورند، فقط به آن فکر کنید.

 

تمام تمرکزتان به آن زمان باشد، وقتی که برگه های امتحان کنکور را بر می گردانند شما همه ی تست ها را می زنید.

می خواهم با این احساس وارد کنکور هنر شوید.

 

با همه ی وجود به خودتان ایمان داشته باشید.

از درسی که خوانده اید، به مغزتان ایمان و یقین داشته باشید که سر جلسه امتحان بدون هیچ استرسی،

بدون هیچ ناهماهنگی در وجودتان با آرامش مطلق می توانید از این کنکور لذت ببرید.

آرامش خودتان را حفظ کنید، یک نفس عمیق بکشید و احساس خوب داشته باشید.

این چند روز فقط از زندگی لذت ببرید.

 

به بیرون از خانه بروید، قدم بزنید، یک غذای خوب بخورید، بستنی بخورید، با دوستان مثبتتان بگردید، احساس خوب داشته باشید،

موزیک عالی گوش کنید، ورزش و تفریح کنید و به خودتان این چند روز حال خوب دهید.

وقتی که حال خوب داشته باشید، همه ی جهان برای شما اتفاقات خوب را رقم می زنند و قطعا شما موفق می شوید.

 

 

ایده های استاد علی خلیلی فر

مثال خودم را برایتان می زنم تا احساس آرامش پیدا کنید.

من زمانی که سال 86 می خواستم درکنکور شرکت کنم؛ شخصی نبودم که خیلی درس خوان باشم.

یعنی در دبیرستان و هنرستان یک شخص متوسط بودم، نه در سطح پایین و نه در سطح بالا.

همیشه در مدارج تحصیلیم فرد متوسطی بودم، ولی در دروس تخصصی نمرات عالی می گرفتم.

 

یادم می آید که در هنرستان اولین شخصی که ایده داده بود تا ژوژمانشان را بیرون از کلاس ها برگزار کنند، در حیطه هنرستان، من بودم.

هنرستانی که من در آن درس می خواندم یکی از بزرگترین هنرستان های هنرهای تجسمی تهران

یا شاید هم کشور باشد که اساتید بزرگی آنجا بوده اند مثل استاد مرتضی ممیز، استاد حسن یاقوتی، استاد هادی دانش، استاد جواد صفری و …

خیلی از اساتید بزرگ که استاد دانشگاه هم بودند مثل استاد رضا عابدینی هم در این هنرستان حضور داشتند.

در مقطع کوتاهی، استاد قباد شیوا هم بودند.

مقطع کوتاهی که یک ترم با ایشان درس داشته ام.

 

زمانی که در هنرستان بودم اولین شخصی بودم که پیشنهاد دادم:

چه کسی گفته است که باید ژوژمان در کلاس ها برگزار شود؟

کلاس هایی که خفه و کوچک است و فضایی در آن ها نیست

برای اینکه بچه ها همه بیایند و کارها را ببینند.

این پیشنهاد مورد قبول واقع شد، خیلی مورد استقبال قرار گرفت و همه اساتید خوششان آمد.

زمانی که من آثارم را به دیوار یا هر جایی در هنرستانم می چسباندم، همه بچه ها جمع می شدند تا آثار من را ببینند.

 

آثار من همیشه بین مقام های اول تا سوم هنرستان و دبیرستان رتبه می آورد.

در آثارم همیشه سعی می کردم خلاقیت به خرج دهم. همیشه آثار خوب به وجود بیاورم.

کارهای دستی ام خیلی قوی نبود،

ولی کارهای عکاسی، پوستر و نشانه، کارهای کامپیوتری مثل  ایلوستریتور، فتو شاپ، کرل و فری هند و این جور کارهایم خیلی قوی بود.

مثلا صفحه آرایی ام فوق العاده بود.

 

به یاد می آورم که استادی در هنرستان داشتیم که می گفت: خلیلی فر تو فراتر از روز در صفحه آرایی حرکت می کنی.

در آن زمان نه انتشاراتی داشتیم و نه پولی داشتم.

فقط یک شخص معمولی بودم که مشغول تحصیلات بودم.

 

 

کنکور هنر سال 86

می خواهم بگویم انسان، وقتی که هدف دارد از کجا می تواند به کجا برسد.

زمانی که من می خواستم در کنکور شرکت کنم.

شخصی نبودم که خیلی درس خوان باشم و شخص متوسطی در تحصیل بودم.

 

تا شروع کنکور، سه ماه بیشتر زمان نداشتم. فقط سه ماه زمان داشتم برای اینکه بتوانم به موفقیت برسم.

زمانی که با خودم خلوت کردم و به خودم گفتم که علی تو باید این مرحله از زندگی را هم طی کنی

و به خودت نه دیگران، به خودت ثابت کنی که تو می توانی فرد تاثیرگذاری باشی.

 

حتی اگر سطح درس هایت هم معمولی بوده است، می توانی بهترین رشته را انتخاب کنی.

می توانی بهترین رتبه را داشته باشی.

می توانی بدرخشی، می توانی بهترین دانشگاه قبول شوی.

می توانی به بهترین دانشگاهی که هدف و آرزویت است وارد شوی و مقام و رتبه بیاوری.

وقتی با خودم این جملات را تکرار کردم، انگار ندایی از درونم شعله ور شد

و احساس خوب، احساس اینکه من می توانم و تواناییش را دارم به قلب من وارد شد.

آن احساس به من گفت علی تو می توانی!

 

 

من به این صدا قدرت دادم و تصمیم گرفتم

من 8 صبح بیدار می شدم و نان استاپ تا 10 شب در کتابخانه با عشق درس می خواندم.

در مسیر راه، خودم را در دانشگاهی که می خواستم قبول شوم می دیدم.

 

برای خودم برنامه ریزی کردم و به دانشگاهی که علاقه داشتم، دانشکده دانشگاه تهران، کنکور سراسری رشته هنر رفتم.

در دانشکده راه رفتم، قدم زدم، با اساتید آن جا صحبت کردم، با دانشجویان آن جا صحبت کردم.

از در و دیوارش عکس گرفتم. از آثار دانشجویان عکس گرفتم. از راه پله فیلم گرفتم.

 

بعد از آن، این فیلم و عکس ها را زمانی که به کتابخانه می رفتم ورق می زدم و نگاه می کردم.

قبل از اینکه بخواهم درسم را شروع کنم با هندزفری موزیک های پر انرژی گوش می دادم.

خودم را در آن فضا تجسم می کردم.

در آن تصاویر، در آن مکانی که علاقه داشتم خودم را می دیدم

و اجازه نمی دادم چیزی غیر از این وارد وجود من شود.

 

اجازه نمی دادم حتی یک تفکر منفی وارد افکار و وجود من شود که مرا از خواسته ام دور کند.

این احساس خوب، این احساس فوق العاده را درونم نگه داشتم

و آن را پرورش دادم تا بزرگتر شد و به یک باور رسید که من می توانم!

 

 

من تواناییش را دارم

درست است که 3 ماه تلاش کردم و درس خواندم و مدت کوتاهی بود،

ولی من توانایی این را دارم که حتی اگر یک ماه یا 20 روز تا کنکور مانده باشد، موفق شوم.

اگر باورهایی که به شما می دهم را انجام دهید،

حتی داخل سالن امتحان به شما جواب ها را می رسانند.

 

دوستی کنارتان می آید که خدای آن رشته است و به شما پاسخ ها را می دهد.

درهایی برایتان باز می شود که باورتان نمی شود.

می بینید سوالات همان سوالاتی می شود که شما آن را خوانده اید.

نمی دانم چگونه این مثال را برایتان بزنم که واضح متوجه شوید.

چون این حسی است که در وجود من است

و می خواهم با مثال های متعدد این احساس را در قلب شما هم بنشانم و شما هم مثل من احساس خوب پیدا کنید.

زمانی که شما افکار مثبت داشته باشید،

وقتی که سر جلسه امتحان بروید یا کسی به شما می رساند،

یا شخصی که آنجا مراقب است یک مراقب درجه یک است.

 

سوالات همان هایی می شود که شما آن ها را خوانده اید.

آن قدر آسان است و آن قدر افراد دیگر به شما آرامش می دهند و همه چیز برایتان محیا می شود.

زمانی که درس هایم را خواندم و این احساس خوب و فوق العاده را داشتم،

زمانی که سر جلسه کنکور حاضر شدم،

سبک ترین روزی بود در بین آن روزهایی که درس می خواندم.

خیلی برایم عجیب بود.

همه استرس داشتند ولی من احساس فوق العاده ای داشتم.

 

 

من خودم را برنده می دیدم

در بین همه ی آن هزاران نفری که نشسته بودند،

همه ی آن دخترها و پسرها، من خودم را فردی برنده می دیدم.

در مورد این موضوع با هیچ کس صحبت نمی کردم

وخودم را از افکار منفی و از بچه هایی که استرس داشتند، دور می کردم.

من خیلی راحت روی صندلی شماره خودم نشسته بودم و مدادم را با آرامش می تراشیدم.

به خود می گفتم که من برای موفقیت آماده ام!

 

من همه ی وجود و همه باورهایم را برای این روز ساخته ام و خودم را آماده کرده بودم.

دوستان، زمانی که کنکور شروع شد همه چیز همانی شد که می خواستم.

 

 

سوالات دقیقا همان سوالات بود

زمانی که من کنکور را دادم، هیچ وقت این موضوع را فراموش نمی کنم که نیم ساعت یا 45 دقیقه زودتر از بقیه کنکور را تمام کردم.

وقتی که تمام شد، من برگه را بالا آوردم و با صدای بلند طوری که همه به خنده افتادند،

اعلام کردم که: من دانشگاه تهران، رتبه تک رقمی تهران قبول هستم.

 

این رفتار من باعث شد همه بخندند.

حتی زمانی که به خانه آمدم خانواده به من گفتند:

حالا تو علی آباد کتول قبول شو دانشگاه تهران و رتبه تک رقمی تهران بماند!

ولی من می دانستم و یک احساس خوب داشتم.

 

حتی بعد از آن هم اجازه ندادم کسی غیر از احساس خوب برای من به وجود بیاورد.

منتظر نتایج شدم. همه استرس داشتند، ولی من احساس خوبی داشتم.

به خودم و به خدای خودم یقین و ایمان داشتم. خدا در قلب من این موضوع را انداخته بود.

آن احساس خوب و آن احساس آرامش را در قلب و وجود من انداخته بود.

 

چگونه از احساس آن زمان برایتان بگویم؟

زمانی که جواب های کنکور آمد؛

 

 

علی خلیلی فر، رتبه 4 کشور شد!

در سال 86 در همان دانشگاه هنری که عاشقش بود، دانشکده تهران!

و وارد دنیای جدیدی از دریچه ی خواسته های خودش شد.

در آن دانشگاه هم درخشید و در مراحل دیگر

و تحصیلات عالیه ی دیگر نیز این موفقیت ها ادامه پیدا کرد.

همه چیز از همان جا شروع شد.

خواسته!

 

وقتی که من به خواسته کنکورم رسیدم، به خودم بالیدم و در آن لحظه افتخار کردم.

به خدای خودم، به خودم ایمان آوردم که من با افکارم می توانم همه چیز را به وجود آورم.

افکار پروژه انتشارات بابان هم از همان دانشگاه شروع شد.

 

سدهای زیادی جلوی راهم بود،

اما من ادامه دادم چون این قانون را متوجه شدم و قوانین را اجرا کردم که باید احساس خوب داشت.

دقیقا همین مراحل را در تمام مراحل زندگیم اجرا کردم و به موفقیت های بزرگ رسیدم

و در حال حاضر یکی از افراد بسیار موفق و آرامش بخش در کشور هستم.

در همه ابعاد احساس خوشبختی می کنم و می خواهم این احساس را شما هم داشته باشید.

می خواهم شما هم قبل از اینکه کنکور بدهید،

در این چند روز بروید و از دانشگاهی که می خواهید عکس بگیرید.

 

من نمی دانم با شما 10 کیلومتر فاصله دارد یا 100 کیلومتر، در شهرستان است یا در شهر خودتان،

باید به آن جا بروید و عکس بگیرید و خودتان را در آن دانشگاه ببینید.

وقتی که خودتان را در آن دانشگاه ببینید و در وجودتان حس کنید، شما هم یک فرد برنده هستید.

بله شما!

 

به شما قول می دهم که اگر با این باورها وارد شوید،

شما هم یک برنده خواهید بود و شما هم قبول می شوید.

 

در پناه خداوند هنرمند و یکتا، هنرمندانه زندگی کنید.

فعلا خدا نگهدار

علی خلیلی فر

21 فروردین 99

0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *