توضیحی کوتاه از کتاب داستانهایی از جنس غم
نویسنده: محمد زندیخو
تولید کننده: انتشارات بابان آرت
پیرمرد، مثل هر روز ایستاده توی کوچه پشت یه درخت و زل زده به یه پنجره. توی اون خونه یه پیرزنی هست که هر روز چند لحظه میاد دم پنجره واسهی کبوترا دونه میریزه. پیرمرد عاشق اون لحظه است. اصلاً بهخاطر همین لحظه، هر روز میره تو کوچه و میایسته پشت درخت و منتظر میشه تا پیرزن رو ببینه. (( تولید شده در انتشارات بابان آرت )) خونهای که پیرمرد توش زندگی میکنه یه ساختمون چهار طبقه است. طبقهی اول خودش زندگی میکنه. طبقهی بالا پسر بزرگش، طبقهی سوم دخترش و چهارم هم پسر کوچیکش. هر سه تا بچههاشم ازدواج کردن.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.